تماس یک رهگذر ناشناس ، سناریوی قتل مرد ثروتمند را ناتمام گذاشت/ پول های او زندگی مان را متحول می کرد!

به گزارش تیکسر روزنامه ایران نوشت:زن جوان نگاهی به دو مرد انداخت و گفت: «ساعت 4 بعدازظهر پنجشنبه نزدیک خانه ویلایی که در خیابان جردن است منتظر باشید من اول وارد خانه می شوم و زمانی که شرایط را روبه راه کردم در را باز می کنم و شما وارد شوید تا نقشه را اجرا کنیم.» دقایقی بعد هر سه نفر سوار خودروشان شده و رفتند غافل از اینکه مرد جوانی که در همان نزدیکی بود صحبت های آنها را شنیده است. مرد جوان شماره خودروی آنها را یادداشت کرد و با پلیس تماس گرفت.
تماس نجات بخش
لحظاتی بعد تلفن مرکز فوریت های پلیسی 110به صدا درآمد و مرد جوانی که پشت خط بود آنچه را در پارک دیده و شنیده بود برای مأمور پلیس تعریف کرد. به دنبال این تماسموضوع به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد و کارآگاهان برای بررسی صحت و سقم ماجرا وارد عمل شدند.
در اولین گام کارآگاهان مالک خودرو به نام آرش را شناسایی کردند. در ادامه مشخص شد وی با زنی جوان که پرستار خانگی سالمندان است ارتباط دارد بنابراین هویت زن جوان نیز به دست آمد.
در ادامه کارآگاهان دریافتند وی پرستار خانگی مردی میانسال به نام هرمز است که خانواده اش خارج از کشور بوده و او در خانه ویلایی اش به تنهایی زندگی می کند. با به دست آمدن نشانی خانه هرمز کارآگاهان خانه را زیر نظر گرفتند و رأس ساعت 4 بعد از ظهر پنجشنبه گذشته زمانی که زن جوان و به دنبال او دو مرد همدستش وارد خانه ویلایی شدند مأموران نیز وارد عمل شده و آنها را در حالی که قصد داشتند با چاقو هرمز را به قتل برسانند دستگیر کردند.
سرهنگ مرتضی نثاری معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت با تشریح این پرونده گفت: «متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار پلیس قرار دارند اما یک بار دیگر به مردم توصیه می کنم برای استخدام پرستار خانگی حتماً شخص مورد تأیید و مطمئنی را انتخاب کنند و همچنین اموال شان را در معرض دید پرستار خانگی یا افراد غریبه قرار ندهند.»
یک قدم تا جنایت
پرستار خانگی که به همراه دو همدستش بازداشت شده اند در اعترافات خود گفت: «قرار بود من در را برای دو همدستم باز کنم و آنها پس از ورود به خانه با چاقو هرمز را به قتل برسانند. بعد هم جسد را مثله کنیم و به بیابان های اطراف شهر انتقال دهیم.»
فکر می کردی نقشه شما لو برود؟
نه چون هرمز کسی را در ایران نداشت و با مرگش کسی از ماجرا با خبر نمی شد.
می دانی چطور لو رفتید؟
نه نمی دانم .
چرا می خواستی او را به قتل برسانی؟
به خاطر ثروتش هرمز مقدار زیادی طلا و جواهرات و ارز در گاوصندوقش داشت و وسایل عتیقه نیز داخل خانه اش زیاد بود. از او سن و سالی گذشته بود و از پول هایش استفاده ای نمی کرد اما من و آرش در اول مسیر زندگی مان بودیم و پول های او زندگی مان را متحول می کرد.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
آرش که دوستم بود اما چون نمی توانستیم این نقشه را دو نفری اجرا کنیم قرار شد او یکی از دوستانش را با خود برای کمک بیاورد .
23302
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تماس یک رهگذر ناشناس ، سناریوی قتل مرد ثروتمند را ناتمام گذاشت/ پول های او زندگی مان را متحول می کرد!" هستید؟ با کلیک بر روی اجتماعی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تماس یک رهگذر ناشناس ، سناریوی قتل مرد ثروتمند را ناتمام گذاشت/ پول های او زندگی مان را متحول می کرد!"، کلیک کنید.